این که ما مدام بگوییم رتبه کنکور شخصی است و سعی کنیم این موضوع را به عنوان یک واقعیت اخلاقی جا بزنیم و بعد کسانی را که با نیت خوب یا بد رتبه ی ما را می پرسند باعنوان بی اخلاق و فضول محاکمه کنیم، نوعی سرزنش کردن دیگران بخاطر درددرونی خود است! ما قادر به تغییر و کنترل دیگران نیستیم! ما نمی توانیم بگوییم چون ما خوشمان نمی آید، خورشید از غرب طلوع کند و قاتلان آدم نکشند و الگوریتم های کامپیوتری و روبات ها در آینده ی جهان نقشی نداشته باشند و کسی حق ندارد رتبه ی کنکور مرا بپرسد…

تنها کاری که باید بکنیم این است که از خود بپرسیم چه نکته ی بدی در این سوال وجود دارد که انقدر مرا آشفته می کند؟ جواب ساده است، ما احساس می کنیم بدون دستاوردهایمان هیچ نیستیم و سوال دیگران صرفا احساس شرم و بی ارزشی را در وجود ما بالا می آورد که نمی خواهیم تجربه اش کنیم و قادر به تحملش نیستیم.

آن چه که برای یک جوان هجده ساله درباره ی رتبه ی کنکورش اتفاق می افتد، در سالهای بعدی در مورد ثروت، مقام، موقعیت اجتماعی و … او تکرار می شود و او را آزرده و آشفته می کند.

کسی که در تربیت جمع گرای شرقی، از همان اوایل کودکی از درددرونی تهی و بی اعتبار می شود، باید کمی درد بکشد تا بتواند به پذیرش بی قید و شرط خود برسد و خود را دوست داشته باشد. سرزنش دیگران و تعیین تکلیف کردن برای آنها صرفا نوعی فرار از این رویارویی با درد است.

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *