درمان هیجان مدار (EFT) چیست؟

درمان هیجان مدار شکلی نوین از روان درمانیست. این درمان در اواخر دهه ی هشتاد و اوایل دهه نود میلادی توسط سوزان جانسون و لزلی گرینبرگ پایه ریزی شد، تا به کمک کسانی بیاید که در برخورد با هیجانات خود یا نحوه ی ارتباطاتشان دچار مشکل بودند. درمان هیجان مدار همچنان یکی از رویکردهای فعال و در حال رشد در روان درمانی است و مدلهایی که برای مشکلات زوجین، مشکلات مرتبط با تروما، اضطراب و افسردگی ارائه می دهد از معتبرترین و اثربخشترین روش های روان درمانی محسوب می شوند.

درمان هیجان مدار (EFT) روی چه چیزی تمرکز می کند؟

این نوع از درمان، برای بهبود حال بد مراجع، روی عواطف و هیجانات تمرکز می کند و در صدد ایجاد نوعی رابطه ی درمانیست که درمانجو در آن احساس امنیت، ارزش و اعتبار کند. قصد درمانگر هیجان مدار از ایجاد این رابطه هدایت درمانجو به سمتیست که بتواند در آن هیجاناتش را ابراز، تجربه و تنظیم کند.
درمانگران معتقد به این رویکرد، هیجاناتی مانند خشم، شرم، غم و ترس را سودمند می دانند. چرا که آنها می توانند به ما اطلاعاتی بدهند تا سازگاری بهتری با محیطمان پیدا کنیم. از طرفی احساس کردن آن چیزیست که به می تواند به زندگی ما معنای واقعی ببخشد.
همچنین بعضی از نظریه پردازان افزایش هوش هیجانی را هدف نهایی EFT می دانند. هوش هیجانی شامل آگاه بودن از هیجانات و داشتن این توانایی است که هیجانات را قادر کنیم آگاهی بخش اقدام منطقی باشند.

پایه های نظری EFT کدامها هستند؟

EFT خود را وامدار نظریه مراجع محور کارل راجرز ، گشتالت تراپی فردریک پرلز و درمان اگزیستانسیال می داند. همچنین مدل زوج درمانی EFT ترکیبی  از نظریه های هیجان مدار و سیستمیست (برای آشنایی بیشتر با رویکرد ها می توانید مقاله ی روان درمانی چیست و چگونه کار می کند را بخوانید) حال به توضیح مختصر هر کدام از این رویکردها می پردازیم.

نظریه مراجع محور کارل راجرز

کارل راجرز را می توان نامدارترین روانشناس انسان گرا نامید. راجرز اعتقاد داشت که همه ی انسانها کامل به دنیا آمده اند و باید کامل زندگی کنند، اما تربیت و فرهنگ باعث می شود که ما قسمتهایی از وجودمان را سانسور کنیم، حس نکنیم، نبینیم یا به آنها توجه نکنیم و به این ترتیب با ارزش ترین سرمایه ای را که به واسطه ی انسان بودن در وجودمان داریم را به بدترین شکل از دست بدهیم. او تنها راه باز پس گرفتن این سرمایه ی ارزشمند را حضور در رابطه ای می دانست که بدون قید و شرط به آن فرد توجه مثبت بدهد، با او همدل باشد و صادقانه با دنیای درونی او درگیر شود. EFT بسیاری از اصولش را در نگاه به مراجع و نحوه ی برقراری ارتباط با او از نظریه مراجه محور راجرز وام گرفته است.

گشتالت تراپی فردریک پرلز

گشتالت تراپی بیش از هر درمان دیگری بر اصیل بودن و تمرکز روی تجربه ی اینجا و اکنون تاکید می کند. این همان چیزیست که در EFT هم بسیار مهم است. تجربه ی بی واسطه با هیجان و تجربه ی کنونی. بسیاری از نظریه پردازان درمان هیجان مدار را شکل جدیدتر و مدرن تری از گشتالت درمانی می دانند.

درمان وجودی (اگزیستانسیال)

فلسفه و درمان اگزیستانسیال بر دو اصل اساسی استوار است: آزادی، مسئولیت و اصالت. آنها می گویند انسان محکوم به آزاد بودن است از آن جا که هر لحظه تصمیم می گیرد چه کاری انجام دهد. درباره ی وضعیتی که دارد مسئول است چرا که حاصل تصمیم های اوست. درمان هیجان مدار هم یکی از هدفهای درمان را رسیدن به عاملیت می داند به این معنی که “من مسئول تغییر شرایط هستم نه دیگری”

درمان سیستمی

درمان سیستمی نشانه را مشکل فرد نه، بلکه مشکل سیستم می داند. بر فرض مثال اگر فردی دچار سوء مصرف مواد است، نباید مشکل را به بی ارادگی او ربط داد. بلکه باید بر محیط و بافت روابط او تمرکز کرد و به دنبال فهم این مسئله بود که رفتار اعتیاد در آن بافت چه نقش و کارکردی دارد. زوج درمانی هیجان مدار علاوه بر تمرکز بر تنظیم هیجانات زوجین، مشکل همسران را مشکل در نوع ارتباط برقرار کردن می داند نه تقصیر یکی از آنها.

درمانگر هیجان مدار (EFT) چگونه ارتباط برقرار می کند؟

درمانگر هیجان مدار با مراجع خود در ارتباط کامل است و درباره ی آن چیزی که او تجربه کرده است کنجکاو است.  او مانند یک دوست و در موقعیت برابر ارتباط می گیرد و مانند یک معلم و متخصص نگاه از بالا به پایین ندارد.
در EFT بسیار مهم است که فرد فرمول ها، چارچوب های ذهنی و عقاید قبلی را کنار بگذارد و بی واسطه به مراجع خود بنگرد و دنیا را از نگاه او ببیند. برخلاف درمانهای روانکاوی و روان پویشی هیچ تفسیر و تحلیلی در ارتباط درمانی هیجان مدار وجود ندارد و همچنین برخلاف درمانهای شناختی و رفتاری سعی در به چالش کشیدن فکرها و باورهای غلط در این رابطه وجود ندارد.

درمانگر هیجان مدار در وهله ی اول همدل است، درک می کند و اهمیت می دهد و همچنین مراجع را همانطور که هست می پذیرد و به وجود یگانه ی او احترام می گذارد و آن را ارزشمند می داند. این نوع از درک و اعتباربخشی، صرفا یک مهارت و مسئله ای تکنیکی نیست، بلکه نیازمند همخوان بودن درمانگر و هوش هیجانی بالای اوست. درک و پذیرشی که باید خالصانه و صادقانه باشد تا شرایط تغییر را برای مراجع فراهم کند.
درمانگری که رویکرد هیجان مدار را برای خود انتخاب کرده همچنین  باید به صورت مداوم با هیجانات درمانجوی خود در رابطه بوده و کاملا در کنار او باشد.

آیا همه ی واکنش های هیجانی سازگارند؟

درمان هیجان مدار هر چند تجربه ی هیجانی را ارزشمند دانسته و بر بیان و ابراز آنها تمرکز می کند، اما همه ی واکنش های هیجانی را سازگار نمی داند و آنها را به چند دسته تقسیم می کند:

هیجان اولیه سازگار

واکنش هیجانی مسقیم به محیط (محرک یا موقعیت) که در لحظه ی حال ارزشمند است و به فرد کمک می کند دست به اقدام مناسب بزند. مثل خشم، وقتی به حریم ما تجاوز شده است، غم، وقتی کسی یا چیزی را از دست داده ایم و ترس وقتی در معرض تهدید بزرگی قرار گرفته ایم. پاسخگویی سریع و خودکار به این شیوه به بقای ما در طول تاریخ کمک کرده است. چنین پاسخهای در موقعیت درست به نظر می رسند.

هیجان اولیه ناسازگار

واکنش هیجانی مستقیم به محیط (محرک یا موقعیت) که در لحظه ی حال دیگر ارزشمند نیست و شامل پاسخهاییست که ریشه در تجارب پیش آموخته و آسیب زای فرد دارند. از این نظر به این واکنش ها اولیه گفته می شود که واکنش های بلاواسطه ای به محیط هستند اما ناسازگار بودن آنها از این جهت است که دیگر به فرد کمک نمی کنند با موقعیت به شکل موثری کنار آیند. مثلا فردی که در کودکی از طرف مراقب خود مراقب سوء استفاده ی جنسی قرار گرفته، اکنون با هر فردی که بخواهد از او مراقبت کند مانند یک متجاوز برخورد خواهد کرد.

هیجان واکنشی ثانویه

واکنش هیجانی برای پوشاندن هیجان سازگار اولیه (نه به محیط)، در هیجان واکنشی ثانویه فرد علیه واکنش سازگار اولیه خود عکس العمل نشان می دهد و یک هیجان جدید را جایگزین آن می کند. مثلا امکان دارد مردی بعد از دست دادن یکی از عزیزانش، احساس غم کند، اما اگر این برداشت را داشته باشد که غم احساسی مردانه نیست، احتمالا با نشان دادن خشم آن را پنهان کند، حتی زمانی که نشان دادن خشم ممکن است اوضاع را بدتر کند.

هیجان ابزاری

واکنشی هیجانی که فرد با آن قصد کنترل دیگران را دارد. این پاسخها ممکن است عمدی و خودآگاه یا غیرعمدی و ناخودآگاه باشند. مثل کسی که برای مرخصی گرفتن از پادگان، گریه می کند، می گوید مادرش مریض است و به او نیاز دارد و به این ترتیب غم را به نمایش می گذارد تا فرمانده را تحت تاثیر قرار دهد.

مواظب باشید این چند اصطلاح را با هم اشتباه نگیرید!

احساس، عاطفه، هیجان،خلق اصطلاحاتی هستند که معمولا به جای هم به کار می روند و اگر ما دانش روانشناسی نداشته باشیم، احتمالا نخواهیم توانست تفاوتی بین اینها قائل شویم. اما یک درمانگر هیجان مدار باید فرق این اصطلاحات را به خوبی متوجه باشد.

هیجان (Emotion)

یک واکنش بیولوژیکی مستقیم، قوی و کوتاه مدت (در حد دهم ثانیه) به محرک است، که معمولا در تغییرات حالات چهره و بدن فرد قابل ردیابی است و نتیجه ی تغییرات شیمیایی در بدن می باشد.

احساس (Feeling)

احساسات جنبه های ذهنی هیجانات هستند. در حقیقت احساسات بازتاب دهنده ی تحلیل های ذهنی ما از هیجاناتمان هستند و می توانند بسیار شخصی باشند. بر فرض مثال هم هنگام دیدن یک فیلم ترسناک و هم وقتی مورد حمله ی چند زورگیر گردن کلفت قرار می گیریم واکنش هیجانی ما احتمالا ترس است، اما احساسهایمان در این موقعیت کاملا متفاوت است. هر چند احتمالا هیجانات جهان شمولند (شواهد مخالف کم و بیش وجود دارند)، اما احساسات بسته به موقعیت، تربیت، فرهنگ و … می توانند تغییر کنند.
احساس به نیازهای فیزیکی مثل گرسنگی و تشنگی هم اطلاق می گردد.

خلق (Mood)

خلق یک حالت هیجانی مستمر و مبهم است که بر برداشت فرد از دنیا اثر گذاشته و زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. خلق مانند هیجان قوی و شدید نیست و لزوما در واکنش به محرک خاصی اتفاق نمی افتد اما مدت زمان طولانی تری نسبت به هیجان طول می کشد که می تواند از چند دقیقه تا چندین روز متغیر باشد.
خلق تحت تاثیر چند عامل قرار دارد از جمله:

یک) محیط (هوا، نور، افرادی کنارمان هستند)
دو) بدن و فیزیک (ورزش، تغذیه، بیماری)
سه) وضعیت ذهنی (واکنش های هیجانی لحظه ای، هدایت توجه و تمرکز)

عاطفه (Affect)

با این حال می توان عاطفه را تجربه ی کنونی فرد از احساسات و هیجاناتش تعریف کرد که از روی ابراز آن تجربه به صورت بیرونی (مثل لحن صدا و حرکات بدن) استنباط می شود.
مثلا اگر ما در زبان عامیانه به فردی که لحن صدای کند، تن صدای پایین و هچنین حرکات آرامی دارد می گوییم “بی روح” در حال اشاره به عاطفه ی آن فردیم نه احساس و هیجان او.
عاطفه می تواند سطحی، محدود، کند یا طبیعی باشد.

مانی مظفری

در قسمتهایی از این متن از کتاب
آموزش درمان هیجان مدار / نوشته ی الیوت، واتسون، گلدمن و گرینبرگ / ترجمه ی دکتر محمدآرش رمضانی و نینا جمشید نژاد/  انتشارات ارسباران استفاده شده است.

با تشکر از دوست عزیزم “علی صالحی” که من را در اصلاح و تعدیل قسمتهایی از متن یاری داد.

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *