حداقل برای دروس کنکور روانشناسی، سبک مطالعه ی صحیح از دو عنصر عمده تشکیل شده است:
یک- حفظ کردن نکات ریز و جزئی، مانند ملاک های سنی اختلالات درس آسیب، مقیاس های MMPI با محتوا و نماد خاصشان در درس بالینی و محدوده ی سنی مراحل پیاژه در درس رشد
دو- سازماندهی کلی و منسجم کردن اطلاعات، مانند این که بدانیم برای آسیب شناسی چند کتاب خوانده ایم، هر کتاب از چه مباحثی تشکیل شده است و نکات مهم هر مبحث کدامها هستند (به عنوان مثال اگر کسی از شما بپرسد تفاوت اختلال PTSD با استرس حاد چیست، شما در ذهنتان باید بتوانید آدرس و ارجاع بدهید: کتاب کاپلان، فصل اختلالات طیف تروما، مقایسه ملاک های PTSD و SAD، تفاوت در ملاک های زمانی)
نکته ی بسیار جالبی که وجود دارد این است که افرادی که در سازماندهی و منسجم کردن مطالب خوبند، معمولا در حفظ کردن نکات جزئی دچار مشکل می شوند و این موضوع آنها را خسته و فرسوده می کند، در مقابل کسانی که نکات ریز و جزئی را به خوبی تشخیص داده و حفظ می کنند، معمولا در سازماندهی و انسجام بخشیدن به مطلب دچار گیجی و سردرگمی می شوند. افراد گروه اول اگر اشکال مطالعتیشان را رفع نکنند، در آزمون آزمایشی معمولا این حس را خواهند داشت که کلیت مفهوم را بلدند، اما اغلب نکات را فراموش کرده اند! شاید هم از دست طراح سوال عصبانی باشند که چرا به جای تاکید بر مفهوم، روی نکات حفطی تاکید زیادی دارد. در مقابل افراد گروه دوم، در آزمونهای آزمایشی، این حس را دارند که مطلب به چشمشان خورده است، اما نمی دانند کجا آن مطلب را خوانده اند، همچنین شک کردن بین گزینه ها و نمره ی منفی بالا از اشکالاتیست که دانشجویان گروه دوم فکر می کنند غیرقابل رفع است، اما دو راهکار عملی برای رفع اشکال مطالعاتی این دو گروه وجود دارد:
یک- اگر از سازمان دهنده ها، یا کسانی که در تشخیص و حفط نکات ریز مشکل دارند، بخواهیم انرژی زیادی روی حفظ کردن بگذارند عملا خسته و فرسوده خواهند شد، در مقابل نمی توانیم بگوییم مطالب را حفظ نکنید و صرفا مفهومی بخوانید! پس راه حل چیست؟ توصیه بر این است که این افراد در روز یک یا دو ساعت را به خواندن این نکات از کتابهای خلاصه (مانند پوران و مدرسان و ساد) یا خلاصه های خودشان اختصاص دهند و این نکات را به صورت مداوم اما با سرعت بالا (در حد روخوانی کردن اما با تمرکز بالا) بخوانند و تکرار کنند.
دو- در مقابل توصیه ما به نکته سنج ها، یا کسانی که در سازماندهی به مفاهیم مشکل دارند و در بین اطلاعات زیاد عملا گیج و سردرگم می شوند، این است که حتما بر فهرست کتاب مسلط باشند، قبل از شروع هر فصل فهرست آن فصل را بخوانند و سر تیترها را بلد باشند، همچنین اگر کتاب خلاصه ی آخر فصل دارد، آن را هم پیش از مطالعه ی اصلی بخوانند. همچنین این افراد برای بالا بردن کیفیت مطالعه بهتر است بعد از هر جلسه ی مطالعاتی از خود بپرسند که مهمترین نکات و تیترهایی در این جلسه مطالعه کردم کدامها هستند؟ بهتر است تعداد تیترها و نکاتی که در جواب به این سوال ارائه می دهند، بیشتر از پنج یا شش نکته ی کلی نباشد که فرد دوباره درگیر ریزبینی بیش از حد نشود.
– مانی مظفری-
1 دیدگاه
بنظرم خیلی دقیق و مفهومی این تفاوت و راه حل هاشونو بررسی کرده بودید،چیزی که توی اغلب سایت ها به اون توجه نمیشه
من متوجه شدم که نیاز دارم نکاتو بیشتر با خودمم مرور کنم،ممنون🌹