1- یادم است حدود پنج سال پیش و حوالی همین بهمن ماه، روبروی دانشکده علوم پایه دانشگاه سهند نشسته بودم و به این فکر می کردم که سنت های خانوادگی با چه قدرتی می توانند خواسته ها و رفتار فرد را کنترل کنند و سالهای سال، اجازه ی تغییر و رفتار خارج از چارچوب تعیین شده را به اعضا ندهند. آن لحظه البته منظورم از خانواده تنها محدود به والدین و فرزندان نبود، بلکه مجموعه ی گسترده ای بود که مادربزرگها، پدربزرگ ها، دایی ها، عمه ها، پسر خاله ها، دختر عموها و … را هم در بر می گرفت.
همچنین وقتی می گویم به سنت ها فکر می کردم، منظورم قوانین و عبارت های نانوشته ای بود مثل این که: زن های فامیل باید در مهمانی ها پیش حاجی فلانی با چادر ظاهر شوند، مرد باید صبح خروسخوان برای کار از خانه خارج شود و آخر شب تنها برای خواب برگردد، یا بچه ای که پزشکی و مهندسی نخواند و تا ته مسیر تحصیل پیش نرود، باید مورد بی مهری والدین قرار بگیرد تا ادب شود!
2- چند هفته بعد، هنگام مطالعه برای کنکور ارشد، جواب سوالم را در بخش درمان ساختار مینوچین یافتم. مینوچین اعتقاد داشت دو نوع ساختار خانواده ی بیمارگون وجود دارد که ریشه ی اکثر اختلالات روانیست. اولی خانواده ی گسسته یا جداست، خانواده ی ای که بین اعضای آن تماس و ارتباطی وجود ندارد. از آن خانواده هایی که اگر یکی از اعضای آن در بیمارستان بستری شده یا زندانی شوند تا یک هفته خبرش به اعضای دیگر نمی رسد. نوع دوم خانواده ی آَشفته اما، خانواده ی درهم تنیده است.
خانواده ای که در آن هیچ کس برای دیگری هویت مستقلی قائل نیست و همه سعی در دخالت در کار یکدیگر دارند. اگر یکی از اعضا بخواهد تغییری در خو و به تبع آن ساختار خانواده ایجاد کند (با ازدواج، مهاجرت و …) بلافاصله با مقاومت سایر اعضا روبرو می شود. به نظر می رسد، اکثر خانواده های ایرانی از نوع دومند، خانواده هایی شدیدا در هم تنیده که در آنها افراد نمی توانند تصمیمی بگیرند یا عملی انجام دهند مگر این که عضو دیگر هم به نوعی درگیر آن عمل یا تصمیم شود.
3- اعضای خانواده در هم تنیده مانند زندانی هایی هستند که با زنجیر،محکم به هم بسته شده اند و هر یک از آنها که بخواهد حرکتی بکند، با مقاومت شدید زنجیر روبرو می شود که او را در جای خود نگاه می دارد و بسته به نوع حرکت، درد شدید یا خفیفی به او وارد می کند. طبیعیست رهایی از این زنجیر، دشوار است و انرژی در حد شکستن آن می طلبد، اما کسی که می خواهد با هر تغییری دچار درد نشود، ناگریز از شکستن آن است! با پا گذاشتن روی وابستگی و تحمل درد جانکاه گسستن!
مانی_مظفری