1- پریروز متن نگاره هایی با عنوان “من حامی کودکان سرطانی هستم”، پشت سر هم در استوری های من رژه می رفتند. استوری ها از طرف شخصی بود که ادعا می کرد به ازای هربار به اشتراک گذاری این نگاره، هزار تومان به خیریه ی محک کمک خواهد کرد و از همان اول هم گفته بود که هدفش از راه اندازی این کمپین دیده شدن صفحه ی خودش است، ولی نه با هزینه کردن برای تبلیغات در صفحات دیگر بلکه با کمک کردن به کودکان سرطانی!
دیروز اما ورق برگشت، لا به لای استوری هایی که گهگاه به بازنشر همان متن نگاره می پرداختند، فضای اینستاگرام پر شده بود از تاسف خوردن، سرزنش کردن، تحقیر کردن و چسباندن مارک بی سوادی بر پیشانی کسانی که پست جنجالی مذکور را نشر داده بودند و البته تک و توک مطالبی که به آگاهی بخشی در این مورد می پرداختند.
2- کمپین راه اندازی شده فیک است، مصنوعیست، به دل نمی شیند و از خلوص و اصالت تهیست! با این حال کسی که آن را راه اندازی کرده هم ادعای اصالت ندارد و کسی که آن را به اشتراک گذاشته نیز تنها به عنوان یک انجام وظیفه ی بی ضرر به قضیه نگاه کرده، نه انجام یک کار خیر واقعی! در این میان دسته ای از افراد هم احساس مسئولیت کرده و درباره ی شیوه ی کارکرد این کمپین توضیح داده اند تا احساسات افراد مورد سوء استفاده قرار نگیرد. من با هیچکدام از اینها کاری ندارم. صحبت من درباره ی افرادیست که به افراد مشارکت کننده در کمپین، مارک بی سوادی و نفهمی زده، آنها را به مسلخ قضاوت برده و آن جا قربانیشان کرده اند. یک سوال از آنها دارم. آیا تا کنون خودتان در چنین موقعیتی گیر نیافتاده اید؟
3- سالهاست افرادی پشت عنوان پرطمطراق روشنفکری پناه گرفته و مانند بازرس های مالیاتی در تمام فضاهای حقیقی و مجازی حضور پیدا می کنند، تا مچ افراد را بابت خطاهایشان گرفته، روی پیشانی های آنها برچسب نفهمی و بی فرهنگی چسبانده و از خیال خودبرتربینی و این که من فهیم ترین این آدمیان هستم، لذت ببرند!
چیزی که تولید کرده اند چیست؟ زنان، مردان، پیرمردان و جوانانی که از حرف زدن، تصمیم گرفتن، اظهار نظر، صمیمیت، احساس کردن و درگیر شدن با زندگی می ترسند، چون سلاخی بالای سرشان ایستاده که با ساطور قضاوت احساس ارزشمندی آنها را قربانی کند.
فارغ از هر اتفاقی که می افتد، یادمان نرود، در جامعه ای که بیش از همیشه به یکدلی و در کنار هم بودن نیاز دارد، هیچ چیز به اندازه ی برچسب زدن و سرزنش انسان ها را از هم دور نمی کند، ارتباطات را نمی کشد و آنها را از مشارکت در پروژه های جمعی باز نمی دارد. پروژه ی جمعی که ممکن است روزی یک خیر اصیل و واقعی باشد.